مادرم ریحان میچیند ، نان و ریحان و پنیر ،
آسمانی بی ابر ، اطلسی هایی تر ،
رستگاری نزدیک لای گل های حیاط ،
می روم بالا تا اوج ، من پر از بال و پرم .
راه می بینم در ظلمت ، من پر از فانوسم.
من پر از نورم و شن و دار و درخت .
پرم از راه، از پل، از رود، از موج.
پرم از سایه برگی در آب.
آری خدایم، تو در این گردش ماه به من فرصت نفس و فکر می دهی تا دریابم گاهی لازم است قدری از خودم دور شوم و از درون تنها شوم تا تو را حس کنم.
تو دوست داری تامهمان قلبم شوی.
تنهای تنها. من و تو.
آری رمضان آمده است و خدای زیبایم تو در راهی.....
#شله_زرد #ماه_رمضان
...